ممد آقا قدبلنده با دستای خیلی بزرگ. آرومه، خیلی آروم و خیلی کار می کنه. بیست تا کیسه ی خرید با هم تو دستاش جا میگیرن، تازه دوتا بسته آب معدنی رو هم با اونا برمیداره. امروز بعد از سالها از من آدرس
لطفا صبر کنید....
ممد آقا قدبلنده با دستای خیلی بزرگ. آرومه، خیلی آروم و خیلی کار می کنه. بیست تا کیسه ی خرید با هم تو دستاش جا میگیرن، تازه دوتا بسته آب معدنی رو هم با اونا برمیداره. امروز بعد از سالها از من آدرس
تبریک امروز رو می خوام خیلی ویژه تقدیم کنم به تموم جنین های دخترم. به فرشته های معصومی که خودشون انتخاب نکردن دختر باشن، ولی قراره به این دنیا بیان تا دختر مامان و بابا باشن، خواهر باشن، مامان باشن، همسر باشن، زن
یه وقتایی دور سر جنین بزرگتر از اندازه های دیگه ش در میاد، بی هیچ یافته ی غیرطبیعی دیگه ای، مثل بهراد جان مون ، که همیشه دورسرش به اندازه ی دوهفته بزرگتر درمیومد. هربار مامانش کلی نگران می شد و هر بار
سه تا برادر بودن به اسم های موسی، تقی و کریم. یه روز که برای بازی میان بیرون تقی گم میشه. موسی برمیگرده که به مادر خبر بده. کریم هم از خدا میخواد بشه پرنده و از اون بالا دنبال تقی بگرده. حالا
همینکه پروب رو گذاشتم رو شکمش و تصویر جنینش اومد رو مانیتور گفت آخ، آخ!!! جا خوردم و دستم رو برداشتم و گفتم: چی شد؟! دردت اومد؟ دستش رو گذاشت رو قلبش و گفت: نه، آخخخخ قلبم! چقدر نازه. وای، چقدر قشنگه.
خیلی وقتها موقع سونوگرافی درست وقتی که فکر میکنم گفتنیها گفته شده و همه چیز کامله، یهو از اتاق پشتی یه صدای اوهومی از طرف زهرا میاد که یعنی « صبر کن ، عجله نکن ، هنوز مونده». حالا زبان این «اوهوم» خودش
موهای کوتاه کوتاه داره، از این سیخ سیخای پسرونه، با چشمهای سیاه گرد، صورت گرد و ابروهای مشکی کلفت. سه چهارتا دستبند چرم و مهره به یه دستشه و یه ساعت صفحه بزرگ دست دیگه. عین این بچه هنریا، از اون دلنشیناشون.
یه غذای جدیدی اومده به اسم « هیچی ». بدچیزی هم هست این «هیچی»، و شامل طیف وسیعی از غذاهاست، از آلبالو پلو گرفته تا چلوکباب و شیر و کیک و آب میوه و عدس پلو و حتی حلیم. با هزار امید و
قهوه ی دکافئینه نباشیم بهترین حالت اینه که خود خودت باشی. خالص و رُک و این رو اون رو یکی. خیلی بده وقتی خودت نیستی، جراتش رو نداری، یاد نگرفتی خود خودت بودن رو. ولی همه می دونن خودت نیستی! تکلیفت با خودت
لابلای سر و صدای بزرگتر ها صداش میاد: مامان شیر می خوام... مامان شیر می خوام... مامان شیر می خوام... مامان... مامان... شیر... شیر! فاصلهی بین گفتناش هی کمتر می شه و التماس صداش بیشتر ، ولی مامانش صداش رو نمیشنوه. سراغ مامانش