مرگ بعلت دختر بودن
خانم منیری گفت با این خانم خودتون باید صحبت کنید.
پشت گوشی تلفن داد میزد، جوری که گوشی رو باید از گوش دور نگه میداشتم، که: «تو به من تو دوازده هفته گفتی جنین دختره. دو هفته طول کشید تا بتونم سقطش کنم. پسر بود. میفهمی؟ پسر!» و داد و داد و داد.
به زحمت اسم وفامیلش رو پرسیدم. پرونده رو که نگاه کردم کاملا به یادش آوردم.
پرستار بیمارستان فیروزگر بود. برای سونوگرافی غربالگری اول اومده بود. بارداری سومش بود و دوتا دختر داشت.
اون موقع هنوز به این عزم جزم برای زود نگفتن جنسیت نرسیده بودم.
اصرار مادر باردار، دلخوریها، قضاوتشدنها، که «پس حتما خوب وارد نیستید یا دستگاهتون ضعیفه که نمی گین » وادارم کرده بود که با علم به اینکه کار درستی نیست، جنسیت رو بگم، البته با کلی توضیح برای احتمال خطا داشتن و کلی علامت سوال در برگهی گزارش و اعتراف میکنم که از ضعف خودم در اون مقطع زمانی برای همیشه شرمندهام.
جنین دوازده هفته ش به نظر دختر میاومد.بعد از اینکه بهش گفتم گفت که دوتا دختر داره، و برای پسردارشدن باردار شده.
باز هم تاکید کردم و تکرار کردم که جنین کوچیکه و ممکنه دختر نباشه و صبر کنه تا هفتهی شونزده.