لطفا صبر کنید....

غربالگری اول

بعضی از جنین‌ها توافق‌ناپذیرن. هرکاری کنی، التماس و خواهش هم کنی راه نمیان.
حالا این توافق‌ناپذیری همراه بشه با ابری بودن هوای دل مامان، دیگه باید دست از امید به انجام کار کشید.

این جنین هم از اون دسته‌ی توافق‌ناپذیرها بود. هیچ جوری نتونستیم متقاعدش کنیم اونجوری باشه که باید باشه. نه از عهده‌ی جنین براومدیم، نه از عهده‌ی هوای ابری داخل دل مامانش.
مامانش میگفت مشکل هوای ابری داخل دل از قدیم بوده، و بارداری تشدیدش کرده.
بعد از چندبار تلاش تسلیم شدیم و تمهیدات لازم رو دوره کردیم و قرار گذاشتیم فردا دوباره تلاش رو از سر بگیریم.

فردا که شد پروب رو که گذاشتم یه خداروشکر از ته دل گفتم. آسمان دل آفتابی و زمینش شخم خورده و جنین درازکشیده رو به سقف دل از هوای آفتابی لذت میبرد.
گفتم اوضاع خیلی خوبه، چکار کردی؟

عاشق سادگی مردممون هستم. یعنی یه موقع‌هایی انقدر ساده و بی غل و غش هستن که دلم میخواد محکم بغلشون کنم.
گفت کارهایی رو گفتین کردم. یه عالمه روغن زیتون با آب ولرم خوردم. ولی از اون اتفاق‌ها نیفتاد و با چشمش یه اشاره‌ای کرد.
بعد ادامه داد فقط شب تا صبح یه عالمه « نفخ »!!! اومد.
یه نگاهی به من انداخت و دوتایی از سادگی این کلمه‌ی جایگزین نتونستیم نخندیم. گفتم وای، شب تا صبح؟! بیچاره همسرت پس .
گفت نه، نفخ بود ولی کنترلش میکردم تا دستشویی. تا صبح نخوابیدم.

بعد از گذر از سختی به یاد آوردن لحظه‌های گذرگاهی فرحناکه.
مثل همین گذر پر از تلاش، که با سادگی برای من بیان شد و تجسمش لبخند به لب هردومون آورد.
هوای آفتابی دلش رو تو مانیتور بهش نشون دادم و گفتم تموم سختی کشیدن دیروزت و روغن زیتون بدمزه خوردن و شب تا صبح نفخ داشتن به این هوای آفتابی و آسمون صاف می ارزه.

همون موقع جنین تو دلش هم سری به تایید تکون داد و از مامانش برای تلاش فداکارانه اش تشکر کرد و چنین مادری تلاشگر و هوای دلی آفتابی رو برای تموم جنین‌های هم دوره‌ی خودش آرزو کرد.

logo-samandehi
مشاوره آنلاین
لاغری, لاغری موضعی, تناسب اندام