لطفا صبر کنید....

جنسیت دختر

وقتی میگم دختر داری با خوشحالی میگه دخترم خیلی خوشحال میشه.
خیلی جوونه. بهش نمیاد بچه‌ی دومش باشه. بهش میگم و میگه دختر اولم هشت سال و نیمشه. البته خودش میگه نُه سالمه.

میگم آره، دخترها تو این سن عجله دارن زود بزرگ شن. وقتی چهارده ساله‌ن میگن شونزده ساله‌ایم، شونزده سالگی رو میگن هیجده، ولی بعد از بیست سالگی دیگه جا میزنن.

میگه آره، عین خودم. من هم هول بودم. هول بزرگ شدن، هول عروس شدن، هول مامان شدن.

میگم خب از این همه هول زدن خوشحالی؟

نگاهش رو میدزده و یه چیزی زیر لب میگه که نمیشه فهمید آره‌س یا نه. یه زمزمه‌ای از کودکی گم شده تو دویدن به دنبال بزرگ شدن. حسرتی از کودکی نکردن‌ها.

دلم می‌خواد بهش بگم به دختر کوچولوی هشت سال و نیمه‌ات یاد بده برای بزرگ شدن عجله نکنه. بهش بگو از بزرگ شدن گریزی نیست. تو بزرگ شدن خبری نیست.
بهش شاد بودن رو یاد بده.
باهاش، باهاشون، با هردو دخترکت، کودکی کن.
‌‌
کودکی گمشده‌ت رو با دخترکانت پیدا کن.
شاید دخترکانت بی دویدن در پی بزرگی شادمانه بزرگ شن.
بی زمزمه‌ای از حسرت زیر لب.

دلم میخواد، ولی نمیگم.
به دیدن دخترک تو دلش و آرزو برای هول نبودنش برای بزرگ شدن بسنده می‌کنم.
ناممکن‌ها ناگفته بمونن بهتره.

logo-samandehi
مشاوره آنلاین
لاغری, لاغری موضعی, تناسب اندام