ماسک مامان دوز
معلومه ماسکش خونگیه. پارچهی نخی قهوهای گلگلی که پُر چین دوخته شده، و از زیر شیلد هم به چشمم میاد. میگه با این ماسکها خفه میشدم. گفتم مامانم برام بدوزه. (داستان های مطبمون هم شده کرونا و ماسک)
یه جوری راحته وگَل و گشاد، مثل لباس خونه، وقتی بعد از یه روز پرکار میایی خونه و میکشی تنت و بوی خونه میگیری. یاد پیژامههای زنهای قدیمی میافتم. الان هم هنوز میشه دید از اینا، تو ابیانه، یا روستاهای شمالمون. پیژامههای نخی گلدار و گشاد، که پایینشون جمع میشه و تا میشه میره تو جوراب.
خوشمزهها جاشون تو گرهی چارقده، آب نبات قیچیای، آلویی، سقزی، قایم شده تو گره. فضای بین جوراب و پاچهی پیژامه هم همیشه یه چیزی رو تو خودش قایم داره، اسکناسی، ورقه کاغذی که دعایی یا شماره تلفن دکتری روش نوشته شده، کلید دری.
ماسکهای سفت و تنگ و فیلتردار این روزها باکلاسترن و درست حسابی، مثل این ساپورتهای تنگ و چسبون، که شیکن و امروزی، ولی خفه میکنن و هیچی رو هم باهاشون نمیشه قایم کرد. این ماسک مامان دوز مدل اون روزهاس، روزهایی که میشد باکلاس و چسبون نبود، ولی کلی راحت بود و کلی چیزی رو تو دل جا داد.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.