استرس دوست
این روزا استرس داشتن تبدیل شده به یکی از ملزومات زندگی. اگه کسی پیدا شه و بگه من اصلا استرس ندارم حتما «رد داده» و شاید مبتلا به یه جور «شنگولی» کاذب شده!
تو این وادی، تازهواردهای دنیای استرس، اونقدر گرهخورده و مچاله نیستن. وسطهای بارش شهابسنگهای اضطراب، روحشون فرصتی برای نفس تازه کردن داره، ولی واویلا از قدیمیهاشون. اونهایی که از قبل، پُر بودن از استرس و دلهره، حالا با بالا و پایینهای روزگار دیگه نفسشون بند اومده.
از در وارد میشه و به نظرم از همون مدل قدیمیهاس. چشم تو چشم نشدنش، تند تند صلوات فرستادنش زیر ماسک، دستهای مشت شدهش روی شکم، آه کشیدنهای عمیق که از ورای ماسک هم هُرم سوزانش به صورتم میخوره، یعنی با یک مضطرب حرفهای روبروام.
خطهای روی شکم میگن که این بارداری دومه. تایید میکنه و میگه: ولی ندارمش! تو هفتهی ۱۷ زایمان زودرس داشتم و چشمهاش پُر میشه از اشک.
جنین سرحاله و بیخبر از استرس. با هم میبینیمش. همه چیز خوب و روبراهه. خوشحال میشه و منم خوشحال میشم از اینکه چشمهاش میخندن. هرچند کرونا و ماسکش، دیدن لبخندهای شاد رو از ما گرفته، ولی چشمها رو هنوز مغلوب نکرده و با چشمهامون با هم میخندیم .
کارم که تموم میشه میپُرسه: استرس میتونه باعث زایمان زودرس بشه؟
ذهنم میره به دعواهای شدید خانوادگی و میگم: نه به اون صورت ولی خب درهرحال بد نیست همسرت بترسن و هوات رو داشته باشن. بذار فکر کنن دفعهی قبل اضطرابی که بهت دادن اونجوری شده.
میگه: نه، اصلا همسرم در جریان نبود. دونفر دیگه با هم دعوا میکردن، من خیلی استرس گرفتم، بعد اون اتفاق افتاد .
میگم: خدا خیرت بده، دونفر دیگه به جون هم افتادن، تو استرس گرفتی؟ جان من، انقدر استرسهای خودمونیتر هست که کیشومات کنه، دیگه جا برای استرس داشتن برای اطرافیان نمیمونه. همین که بتونی استرسهای دم دستی خودت رو مدیریت کنی، شاهکار کردی.
دعواهای بقیه رو بذار خودشون استرس بسازن براش.
نصفه نیمه سری تکون میده، ولی میدونم سر تکون دادنش راستکی نیست. آدمی که «استرس دوست» باشه مورد برای استرس داشتن پیدا میکنه، حالا میخواد هزاران خونه باهاش فاصله داشته باشه.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.