لطفا صبر کنید....

ماهی سیاه کوچولو

تو شکم مامانش گوله شده و خودش، خودش رو و دست و پاهاش رو سفت بغل کرده.
میگه چقدر سخت خوابیده. چقدر جاش تنگه.
میگم نه، چرا سخت؟ اون که نمی دونه جور دیگه ای راحت تر هم میشه خوابید. فکر میکنه دنیاش همین قدره. خودش رو اندازه ی دنیاش میکنه.

اگه می‌دونست می شه جایی باشه که پشت صاف کنه و دست و پا دراز کنه، آره، اون وقت اینجا سختش میشد. مثل ماهی سیاه کوچولو، که وقتی فهمید اون‌ور برکه‌شون دنیا ادامه داره و چقدر بزرگه، برکه شد براش زندون و دلش رو زد به دریا.
دیگه موندن تو برکه براش سخت شد.

‌• گاهی ندونستن بهتره. گاهی اونهایی که نمی دونن، نمی‌بینن، نمی‌شنون، نمی‌خونن، دنیاشون همون برکه‌ی کوچولوشونه، راحت تو همون برکه‌شون گوله میشن و روزمرگی میکنن، بی‌خیال و بی‌خبر از اقیانوسی که حق‌شونه، سهم‌شون از دنیاست.

سخته دونستن و فهمیدن و مثل ماهی سیاه تو برکه گوله شدن.

 

برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.

logo-samandehi
مشاوره آنلاین