موزارت و حامیم
از اتاق سونوگرافی صدای موزیک میاومد. انقدر بلند که فکر کردم شاید صدا از خیابونه. وقتی رفتم تو اتاق دیدم گوشی رو گذاشته رو شکمش و از گوشیش داره تُرکیش مارشِ موزارت پخش میشه.
نگاه متعجب من رو که دید گفت دارم برای بچهم موزارت میذارم بیدار بشه.
گفتم عجب مامان و جنین فرهیختهای… و سونوگرافی فرهیختگان رو شروع کردم.
پیرسینگ نافش میخورد به پروب. طبق معمول غرغری به شیوهی خودم به پیرسینگش کردم و از بالا و پایین نافواره، یا همون گوشوارهی ناف، جنین رو دیدم و تو دلم گفتم غر نزن. این مامانِ پیرسینگ نافیای هست که موزارت گوش میکنه.
همسرش که اومد تو گفت بچهمون خوبه؟ آخه دیشب کنسرت بودیم. خیلی بالا پایین پریدیم.
با پیشدرآمد ترکیش مارش موزارت به عنوان بیدارکنندهی جنین، گفتم چه خوب، کنسرت علیرضا قربانی؟ اون که بالا پایین پریدن نداره.
گفت نه، کنسرت حامیم.
قبلا اسم حامی رو شنیده بودم ولی حامیم جدید بود برام.
جنینِ با حامیم رقصیدهی دیشب و موزارتشنوی امروز حالش خوب بود ولی یه خرده از حجم تناقض بارهای فرهنگی سردرگم به نظر میرسید. موزارت هم همین طور. بندهیخدا نمیدونست چطور تونسته با ترکیش مارش جنینی رو که شب قبلش با آهنگهای حامیم بالا پایین پریده بیدار کنه.
موزارت هم یه روزی مثل من و ماهای قدیمی مجبوره عجیب غریبی دنیای این روزها رو بپذیره. دنیایی پر از تناقض و تفاوت، که انگاری حالش با همین تناقضها و تفاوتها خوبه.
تناقض و تفاوت در حد رقصیدن با حامیم ، و بیدار شدن با موزارت.