سوسیس
دنیای مردها با زنها خیلی متفاوته. همون تفاوت مشهور و معروف مریخیها و ونوسیها. هیچ گریزی هم ازش نیست. همین مرد و زن وقتی پدر ومادر میشن تفاوتها شاید بیشتر نشن، ولی پررنگتر میشن. مثل غذایی که جا میافته و عطرو بوش درمیاد.
زن و مرد هم با مادر و پدر شدن انگار در اونچه که هستن جاافتاده میشن.
به این تفاوتهای پررنگ شده با پدر و مادر شدن، هیجانِ دیدن مسافر در راه رو که اضافه کنی، میشه اونچه که من هرروز میبینم ، و در این بین واکنشهای مرد ِ پدر شدهیِ هیجانزده برام قابل تاملتره: پدر بلندقامت و درشتی که هایهای اشک میریزه، پدری که از شدت هیجان بلند بلند میخنده، پدر محجوبی که از شدت تاثر در سکوت کامل فقط نگاه میکنه، و گاهی هم این پدر :
لاغراندامه و بسیار جوون. در سکوت جنین و شیرینکاریهایش رو نگاه کرد و نگاه کرد و بعد یهو گفت: آخی، چقدر شبیه سوسیسه!!!
هم من هم جنین شوکه شدیم. و چون من وکیل جنینها هم هستم فورا گفتم سوسیس؟ آخه چرا سوسیس؟
پدرِ آینده در مواجهه با اعتراض وارده گلویی صاف کرد، یه قدم عقب رفت، چشمهاش رو کمی تنگ کرد، و با پشتکار در کوتاه نیومدنِ یه مریخی جوان ِ پدر شده گفت: آره دیگه، شبیه سوسیسه وقتی وسطش رو چاک میدیم و سرخ میشه… اینا، نگاه کنید، نه خانم؟ و از همسرش تایید خواست.
ترسیدم اعتراض رو ادامه بدم و در تشبیه بعدی جنین طفلک رو لای نون ساندویچی تحویل بگیرم.
وقتی از مادر که از توصیفهای همسر و چهرهی متعجب من و از شدت خنده اشکهایش جاری بود شنیدم که پدر خیلی سوسیس دوست داره و الان هم خیلی گشنه شه خیالم راحت شد که این تشبیه از روی شدت علاقه ی توامان به سوسیس و جنین بوده. ازشون قول گرفتم دفعهی دیگه با شکم سیر بیان ، و به جنین اطمینان دادم که نترسه، تشبیهش به سوسیس یعنی تشبیه به دوستداشتنیترین چیزی که پدر در اون لحظه به ذهنش رسیده. مهم اینه که پدر خیلی دوستش داره، خیلی بیشتر از سوسیس سرخ شده.