لطفا صبر کنید....

جیگرتو بخورم

‌بعد از این همه سال کار کردن هنوز هم لحظه‌ی گذر تصویر سیاه وسفید به سه بعدی و نمایان شدن صورت جنین برام پر از تازگی و ذوقه. انگار پرده‌ی روی دل مادر کنار میره و صورت جنین با تموم قشنگیش جلوی چشم نمایان میشه.
بعد از این همه سال کار کردن یاد گرفتم طرز بیان احساسات ادما به اندازه ی تفاوت خود آدمها جورواجوره. جورواجور، و گاهی عجیب .
از اون جنین‌های خیلی قشنگ بود که تصویرش از قشنگی نفس رو بند میاورد. اون گردی معصومانه ی صورت با بینی کوچولو و چونه ی گرد و دهان کوچولو اونقدر نمایان بود که دلت میخواست همون موقع میتونستی بغلش کنی.
به مامانش گفتم: وای ببین چقدر قشنگه.
دخترک زیبای کوچولو تو دل مامانش منتظر شنیدن صدای ناز و نوازش مامانش لبخندکی زد.
مامانش با چشمهای اشک الود و صدای بلند گفت : آخ قشنگم. جیگرت رو….. جیگرت رو بخورم!
دخترک کوچولو انگار گوشهاش رو باور نمیکرد. یه نگاهی به دلش انداخت و یه نگاهی به مامانش کرد ، انگار که میخواست بگه اخه چرا جیگر من رو بخوری؟ اگه جیگر من رو بخوری من بی کبد چیکار کنم ؟ اخه این چه جور ناز کردنه ؟ و هراسیده پشتش رو کرد و رفت ته ته دل مامانش پناه گرفت و دیگه فرصت نداد براش توضیح بدم که« جیگرت رو بخورم» تو دنیای ادم بزرگها یعنی تو رو خیلی دوست دارم. یعنی تو خیلی دوست داشتنی هستی. حالا کی و کجا ادم بزرگها به این نتیجه رسیدن که خوردن جیگر نشونه ی محبته ، نمیدونم. این رو باید گذاشت به پای عجیب غریبی دنیای ادم بزرگها. دنیایی که برای پا گذاشتن به اون باید « جیگر » داشت.

logo-samandehi
مشاوره آنلاین