جادوی کلمات
گاهی وقت تنگه و فرصتی برای «گاماس گاماس» صبر کردن نیست. گاهی هم اوضاع انقدر خرابه که صبور هم باشی وقت کم میاد.
سونوگرافی انتی داره، تُپلیه، با درونی پرمحتوا و غبارآلود، با جنینی پشت به هوا کرده. یعنی تمام. در خوشبینانهترین حالت ممکن سه ساعتی مهمون ما خواهد بود. تازه اگه خودش و جنینش همکاری کنن. مطلب نفخ روده و سونوگرافی غربالگری اول رو ببینید.
بهش میگم « بدو برو »، بدو که وقت نداری ها.
با چهرهای متعجب میره بیرون. چند دقیقه بعد مونا میاد میگه به این مامان قبلی گفتین بره بدوه؟ اومده بیرون میگه خانم دکتر گفت «برو بدو!». کجا برم بدوم؟ من نمیتونم بدوم.
اولش جا خوردم. بعد فهمیدم چی شده. گفتم نه. اشتباه فهمیده. یعنی درواقع همین دوکلمه رو بهش گفتم، ولی نه با این ترتیب. با یه ترتیب دیگه. چیزی که من گفتم اولش دویدن بود، با مصداق عجله کردن، و بعد رفتن.
برداشت اون از کلام من اول رفتن بود، بعد دویدن. کلمهها همون کلمهها هستن.
فقط جابجا شدن.