افسانهی آه
گاهی تو شلوغی مطب و تو بدو بدوها پیش میاد که دونفر یه کار رو بکنن.
مثل این دفعه که پرستو تخت اول رو پر کرده و پرده ش رو کشیده و چند دقیقه بعد خانم منیری تخت دوم رو پر کرده.
تخت دوم جلو چشمه، ولی تخت اول در سکوت و تاریکی پشت پرده دیده نمیشه، بجز صدای یه آه بلند از پشت پرده!!!
چند وقته در سکوت اون پشت خوابیده نمی دونم. شاید خنکی و تاریکی و سکوت اونجا بهش مزه داده که اینطور بیصدا مونده و اگه افسانهی آه رو سر نمی داد معلوم نیست چقدر اونجا میموند.
سربسرش میزارم که اگه صداتو درنمیاوردی ما می رفتیم و در رو قفل می کردیم و تو می موندی تا فردا!
باز هم خوبه که آهش شنیده شد.
چقدر آه ها که یا کشیده نمیشن و میمونن تو دل یا کشیده میشن و شنیده نمیشن.
آه هم میکشیم آه شنیده بشو بکشیم.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.