صدای استرس
از در اتاق که میاد تو صدای نفس نفس زدن سنگینش همراه با صدای آخ و اوخه. رو تخت سونوگرافی که دراز میکشه صدای آخ و اوخش بیشتر میشه. انگار جاییش درد میکنه یا درد گرفته.
از این همه آخ و اوخ نگران میشم. میرم تو اتاق سونوگرافی و میگم چی شده؟ کجات درد میکنه؟ چرا انقدر آخ و اوخ میکنی؟
رو تخت جابجا میشه و میگه جاییم درد نمیکنه. خیلی استرس دارم.
یه ذره خیالم راحت میشه.
میگم پس چرا اخ و اوخ میکنی؟ آخ و اوخ مال وقتیه که درد داری. ولی وقتی استرس داری صداش… مکثی میکنم تا یادم بیاد صدای استرس چیه؟ اوف؟ آه؟ وای؟ یادم میاد رو این تخت صدای استرس بیشتر صدای خنده و گریهی با هم دیگهس. لبهایی که میخندن و چشمهایی که گریه میکنن.
فکر میکنم چه فرقی میکنه صدای استرس چیه. هرچی که هست، باشه، فقط خوبه که باشه. خوبه که استرس صدا داشته باشه، بیصدا نمونه، بیصدا هوار نشه روت، ضربان قلبت رو برسونه به دویست، دهنت رو خشک کنه، عرقت رو دربیاره، ولی نزاره صدات دربیاد. در سکوت همهی بار سنگینش رو بندازه رو دوشت، بی هیاهو.
بهش میگم صدای استرس آخ و اوخ نیست، ولی قبول، اگه این آخ و اوخ استرست رو کم میکنه، عیب نداره، آخ و اوخ کن. اصلا هرکاری دلت میخواد بکن ، ولی استرس نداشته باش. هرکاری، به شرطی که حواست باشه، اون کار به کسی اسیب نزنه، اول از همه به خودت.
و مثل همیشه شیرینکاریهای اون فرشته کوچولوی تودلی که شروع میشه میشه آب رو آتیش ِ استرس.
دیگه نه از آخ خبریه نه از واخ.