لطفا صبر کنید....


جسدهای فاسد و سیاه هندی برای تشریح که دست بهشون میزدیم متلاشی میشدن. خیلی چیزها لوکس بود، از جمله نوار بهداشتی!



با اون فقری که یک زن رو وادار به پذیرش اجاره دادن جسم و روحش میکنه میشه کنار اومد. یاس و سرخوردگی و استیصال اون زنی رو هم



من ناخواسته با اون دست کشیدن از زندان استرس آزادش کرده بودم، فکرش رو رها کرده بودم و نتیجه داده بود.



با شنیدن ترانه‌ی قلب جنینش اشک چشم‌هاش رو پاک میکنه، روش رو از مانیتور برمیگردونه و میگه عاشقشم، ولی نمیخوام بهش دل ببندم،



روز مبارک دانستن اندیشه‌های پاک، مهربان، عاشق، بلندپرواز که هیچ قلمی را به نوشتن از بخل و بدی و جهل و کینه اجبار نمی‌کنند.



-باریک اندام بود و لاغر، پر از استرس، با رحمی پُرتر، پر از میوم های کوچیک و بزرگ. سونوگرافیش که تموم شد رو تخت نیم خیز شد و با اضطراب گفت میوم دارم؟ خیلی؟ میوم هام از اون بچه خوارهان؟



برام عادی نمی‌شه، نمی‌تونم بپذیرم انقدر راحت دروغ گفتن رو برای گذران امور. کاش عادی می‌شد، ولی نمی‌شه.



گاهی نمی‌فهمم چی میشه کسی که تا لحظه‌ای قبل یه غریبه بوده، یهو خاطراتش رو می‌کنه یه دفترچه و من رو می‌نشونه و میکنه‌ خواننده‌ی دفترچه خاطراتش.



هی به خودم میگم بابا بیخیال، چیکار داری حرص بخوری، ولی باز نمی تونم بیخیال بشم. پرسیدن اسم انتخابی جنین هام رو میگم.


logo-samandehi
مشاوره آنلاین