لوله تفنگ
وارد اتاق سونوگرافی نشده پاچه های شلوار جین خیلی خیلی تنگ فرو می ره تو چشمم. اونقدر تنگ که رباط عضله ها رو میشه از زیرشون دید و این تنگی مستمر و پایدار در طول مسیر شلوار ادامه داره.
قوهی تخیلم می ره تو شکم مامان: جنین رو میبینم که توخواب ناز صبحگاهیه و اضطراب مامان و زنگساعت برای اومدن به سونوگرافی هم بیدارش نکرده.
یهو با خم شدن مامان برای پوشیدن این شلوار لوله تفنگی جنین نود درجه تا میشه ،طوری که کف پاش میرسه رو سرش و با هر تلاش مامان برای میلی متری بالا کشیدن این لوله ی تفنگ دست و پا و کله ش تو هم میپیچن.
لولهی تفنگ میاد بالا و مامان کمر راست میکنه، ولی تا جنین یه خورده صاف میشه و گره هاش باز میشن و میاد نفسی تازه کنه یه چیزی سفت میشه جلوش. دگمهی این لوله تفنگ به سختی بسته میشه و جای نی نی روتنگ و تاریک میکنه.
به زور خودم رو از دنیای خیال میکشم بیرون و به مامان روی تخت میگم: شلوارت خیلی گشاده ها. تنگ تر بپوش!
فوری میگه باشه چشم.
دوتایی زیرچشمی یه نگاهی به هم می کنیم و تازه میفهمه جریان چیه.
میخنده و قول میده بعد از سونوگرافی بره شلوار آزاد و راحت بخره. جنینش از اون تو برام یه 🙏🏻 میفرسته.
یکی از چیزهاییکه جنینهای این روزا خیلی کَمش دارن پیراهنهای بارداری از بالا گشاد قدیمیه.
و لولهی تفنگ بده ، حتی از نوع شلوارش.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.