جوجو
مینا جون، تنها خالهی مامان، از اون خانم گوگولیهای خیلی تمیز خیلی خوش دست پخت بود. از اون خانم گوگولیهای سختی کشیدهی پُر از ماجرا که گویا سختیها یادش داده بودن میشه با سابیدن و برق انداختن و شستن و کیسه کشیدن بالا پایین های زندگی رو صاف و صوف کرد.
این کیسه کشیدن و سابیدن گهگاهی مشمول ما کوچکهای خانواده هم میشد. کیسهی زبر آغشته به روشور ِ مینا جون تو حموم گرم و دم کرده پوست ما رو می سابید و می سابید تا میرسید زیر گردن و اگه با زبون آمرانه حریفمون نمیشد که سرمون رو بالا بگیریم ازمون میخواست تا «جوجوهای سقف» رو بشمریم و ما هربار اسکلوار گول میخوردیم و نگاهمون رو میدوختیم به سقف تا جوجوهای نبوده رو بشمریم و مینا جون از فرصت استفاده میکرد و ساییدنیهای زیرگلویی رو انجام میداد، ساییدنی تا حد رسیدن به زیرین ترین لایه ی پوست.نمی دونم از پوست زیر گلو چه کثیفی ای دیده بود که اینطور تنبیه اش میکرد.
ما بزرگ شدیم، حمومها مدل فست فودی شدن، مینا جون پیر شد، ولی هرکدوممون باز هم بارها و بارها گول خوردیم، بارها و بارها برای شمردن جوجهها سر بلند کردیم و بارها و بارها ساییده شدیم و صیقل داده شدیم و باز هم خیلی زود یادمون رفت.
نسل ما عادت کرد و بزرگ شد با پوست انداختن، صیقل داده شدن، ساییده شدن و دنبال جوجهها تو سقف گشتن و هنوز هم سر به آسمون دنبال جوجههای سقف میگردیم، به هر بهایی.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.