جنین های به باد معده بند!
نمیدونم خروجیهای طبیعی و نادیدنی بدن، چه ساکت، چه به گوش رسنده، چه با رایحه، چه بی رایحه چه نکته ای دارن که تو همه ی فرهنگها و زبانها موجب شادی و مسرت میشن.
هر چند جزو فعل و انفعالات طبیعی بدن هستن، هرچند خیلی مطبوع نیستن ولی شادیزا. وقوعشون و بیشتر اسمشون موجبات لبخند رو فراهم میکنه. این شادی و مسرتزایی تو ما ایرانیها خیلیخیلی بیشتره، شاید دلیلش بیشتر شاد بودن و از هرچیزی طنز دراوردن ما ایرانی هاس. وقت نکردم پیگیری کنم ولی فکر کنم تو سنگ نبشتههای زمان هخامنشیها هم جوکهایی ظ، نمیشنوه. به پشتش میزنم تا سرش رو از زانوش برداره. صورت غرق اشکش رو میاره بالا. شونه هاش از فرط گریه میلرزن. یه هفته پیش پیشم بوده و دوتایی صدای قلب مورچه ش رو شنیدیم و اشک شوق اولین صدای مادر شدنش خوب یادمه.
میلرزه و گریه می کنه و تو هقهقش پشت سر هم میگه چرا؟ آخه چرا؟ میگم چی شده؟ میشه بخوابی و بگی چی شده تا من ببینم چکار باید بکنیم؟ ولی فقط میشنوم چرا؟ شما بگو چرا؟ لابلای هق هقش می فهمم که از دیشب تا حالا به خونریزی افتاده، شدید و این از ترس قالب تهی کردن مال اینه. نگرانی ازش یه چوب خشک ساخته، تمام بدنش اسپاسمه و اصلا نمیشه کار رو شروع کرد.
همین طور که کنارش نشستم و آروم نازش میکنم به ناچار دست به دامان طنز، از نوع یه ذره بیتربیتیش میشم. میدونم طنز مودب در این حملات هیستریکطور فایده نداره.
میگم میدونی چرا؟ یه ذره سرش رو بالا میاره.
دسته بندی مورچه ها!
یه ذره امیدوار میشم. ادامه میدم: چون این مورچه ها اولهای اومدن تو دل ماماناشون دو دسته میشن: به باد معده بند و به باد معده نبند (البته من لفظ کوتاهتر و مستقیمتری رو به کار میبرم که اونه که شادیزاست، ولی اینجا نمیشه گفت 🙂
هی! موثر بود! هقهق گریه قطع شد، سرش رو آورد بالا 🙂 دیدن اون خندهی هرچند کجوکوله تو اون سروکلهی آشفته و صورت گریون خیلی مزه داره. باورش نمیشه خانم دکتر پروب به دست کنار مریض نگران خونریزانش همچین طبقهبندی برای جنینها بکنه. با خنده میگه یعنی چی؟ میگم یعنی اگه جنین از دستهی به باد معده بند باشه، به یه پوف ادا اصول درمیاره. وقتی انقدر به باد بنده، خیلی الکی میره، بی هیچ دلیل مشخصی. ولی به باد معده نبندها موندنی ان. حالا بخواب ببینیم جنین تو از کدوم دسته س. یه لحظه بعد صدای دامب و دومب قلب کوچولوی جنینش اتاق رو پر میکنه و معلوم میشه مقصر یه لخته خون کنار ساک بارداریه که بزرگه ولی درست میشه و حالا نوبت هق هق های خوشحالیشه و احساس غرور از جنین به باد معده نبندش.
معجزهی خنده و خندوندن رو بارها در کار دیدم، و امشب برای ایجادش مجبور شدم نامتعارف بخندونم ولی ارزشش رو داشت.
بعد از بدرقهی صورت آروم و خوشحالش فکر میکنم آدمای دور وبرمون هم شامل همین دستهبندی میشن: آدمای به باد معده بند که به کوچکترین بالا پایینی، بیصدا یا باصدا، از زندگیت میرن بیرون و هیچ اثری ازشون نمی مونه، شاید در حد یه بوی بد گذرا و خروجشون شادی آفرینه و آدمای موندنی به باد معده نبند که همیشه میمونن و حتی با زور و فشار هم از زندگیت خارج نمیشن.
خیلی خوبه تکلیف به باد معدهبندها و به باد معده نبند های آدم معلوم باشه و… دم این خروجی شادی آفرین گرم، که نامش امشب به ما کمک بزرگی کرد.
برای مطالعه ی سایز داستان های مطب کلیک کنید
برای مشاهده صفحه اینستاگرام سونوگرافی نیلو کلیک کنید.